✣✣✣اگه بی جنبه ای نیا تو✣✣✣
هیس هیچی نگو!!!!!!!

در کودکی نمی دانستم که باید از زنده بودنم خوشحال باشم یا نباشم چون هیچ موضع گیری خاصی در برابر زندگی نداشتم!
فارغ از قضاوت های آرتیستیک در رنگین کمان حیات ذره ای بودم که می درخشیدم! آن روز ها میلیون ها مشغله دلگرم کننده در پس انداز ذهن داشتم! از هیئت گل ها گرفته تا مهندسی سگ ها،از رنگ و فرم سنگ ها گرفته تا معمای باران ها و ابر ها،از سیاهی کلاغ گرفته تا سرخی گل انار همه و همه دل مشغولی شیرین ساعات بیداریم بودند! به سماجت گاو ها برای معاش، زمین و زمان را می کاویدم و به سادگی بلدرچین سیر میشدم .
گذشت ناگزیر روزها و تکرار یک نواخت خوراکی های حواس، توفعم را بالا برد!توقعات بالا و ایده های محال مرا دچار کسالت روحی کرد و این در دوران نوجوانیم بود!مشکلات راه مدرسه،در روزهای بارانی مجبورم کرد به خاطر پاها و کفش هایم به باران با همه عظمتش بدبین شوم و حفظ کردن فرمول مساحت ها، اهمیت دادن به سبزه قبا را از یادم برد! هر جه بزرگ تر شدم به دلیل خود خواهی های طبیعی و قرار دادهای اجتماعی از فراغت آن روزگار طلایی دور و دورتر افتادم. .
این روز ها و احتمالا تا همیشه مرثیه خوان آن روزها باقي خواهم ماند!تلاس میکنم تا به کمک تکنیک بیان و با علم به عوارض مسموم زبان،آن همه حرکت و سکون را باز سازی کنم و بعضا نیر ضمن تشکر و سپاس از همه همنوعان زحمتکشم که برایم تاریخ ها و تمدن ها ساخته اند گلایه کنم که مثلا چرا باید کفش هایمان را به قیمت پاهایمان بخریم و چرا باید برای یک گذران سالم و ساده، خود را در بحران های دروغ و دزدی دیوانه کنبم.
چرا باید زیبایی های زندگی را فقط در دوران کودکی مان تجربه کنیم حال آنکه ما مجهز به نبوغ زیبا سازی منظومه هاییم.در مقایسه با آن ظلمات سنگین و عظیم "نبودن" بودن نعمتیست که با هر کیفیتی شیرین و جذاب است.
بدبینی های ما عارضه های بد حضور و ارتباطات ماست!فقر و بیماری و تنهایی مرگ ما،هیچ گاه به شکوه هستی لطمه نخواهد زد!منظومه ها می چرخند و مارا با خود می چرخانند.
ما،در هیئت پروانه هستی با همه توانایی ها و تمدن هامان شاخکی بیش نیستیم.برای زمین هفتاد کیلو گوشت با هفتاد کیلو سنگ تفاوتی ندارد! یادمان باشد کسی مسئول دلتنگی ها و مشکلات ما نیست! اگر رد پای دزد آرامش و سعادت را دنبال کنیم سرانجام به خودمان خواهیم رسید که در انتهای هرمفهومی نشسته ایم و همه ي چیز های تلنبار مربوط و نامربوط را زیر و رو میکنیم!به نظر میرسد انسان اسانسورچی فقیری است که چزخ تراکتور می دزدد! البته به نظر میرسد! ... تا نظر شما چه باشد؟

میزی برای کار
کاری برای تخت
تختی برای خواب
خوابی برای جان
جانی برای مرگ
مرگی برای یاد
یادی برای سنگ...
این بود زندگی؟!!!

نوشته شده در جمعه 5 آبان 1391برچسب:, ساعت 11:48 به قلم ✪بــــهـــراد✪ ||1comment

تو را دوست دارم
در این باران
می‌خواستم تو
در انتهای خیابان نشسته باشی
من عبور کنم
سلام کنم

لبخند تو را در باران می‌خواستم
می‌خواهم
تمام لغاتی را که می دانم برای تو
به دریا بریزم
دوباره متولد شوم
دنیا را ببینم
رنگ کاج را ندانم
نامم را فراموش کنم
دوباره در آینه نگاه کنم
ندانم پیراهن دارم
کلمات دیروز را
امروز نگویم
خانه را برای تو آماده کنم
برای تو یک چمدان بخرم
تو معنی سفر را از من بپرسی
لغات تازه را از دریا صید کنم
لغات را شستشو دهم
آنقدر بمیرم
تا زنده شوم..

نوشته شده در جمعه 5 آبان 1391برچسب:, ساعت 11:47 به قلم ✪بــــهـــراد✪ ||comment

آنقدر دوستت دارم

که هر چه بخواهي همان را بخواهم

اگر بروي شادم

اگر بماني شادتر

تو را شاد تر مي خواهم

با من يا بي من

بي من اما

شادتر اگر باشي

کمي

- فقط کمي -

ناشادم

و اين همان عشق است

عشق همين تفاوت است

همين تفاوت که به مويي بسته است

و چه بهتر که به موي تو بسته باشد

خواستن تو تنها يک مرز دارد

و آن نخواستن توست

و فقط يک مرز ديگر

و آن آزادي توست

تو را آزاد مي خواهم

    نایت اسکین

نوشته شده در جمعه 5 آبان 1391برچسب:, ساعت 11:46 به قلم ✪بــــهـــراد✪ ||comment

 

آرام می بارد باران
ببار بر من ای باران...
قطره های باران بر صورتم می خورند
من چترم را می بندم
و کنار می گذارم
و خودم را به باران میسپارم
باران با قطره هایش چهره ام را نوازش می کند
بر لبانم می نشیند
چشمانم را می بندم
صورتم را بوسه باران می کند
بر گردنم می لغزد
و روی شانه هایم مکثی می کند
مرا از عشق خیس کن باران
از شهوت لبریز کن باران
قطره های باران به آرامی از شانه هایم پایین می روند
باران روی تمام بدنم نشسته است
باران شدید می شود
لباس بر اعضای بدنم می چسبد
مثل زندانی که برای بوییدن آزادی
صورت خود را به میله های زندان می چسباند
بدنم خود را به لباسها میچسباند
یک رعدو...
ناگهان باران بند می آید
واحساس آرامش مطلق...

نوشته شده در جمعه 5 آبان 1391برچسب:, ساعت 11:45 به قلم ✪بــــهـــراد✪ ||comment

بی تو من آمده ام

تا کوچه ی عشق

تا مرز خیال

دل بی رنگ شده ام تنگ است

وبه خوابی امشب

تومرا میهمان کن

من تو را گم کردم

تو مرا پیدا کن

بین ما فاصله است

در میان من و تو

سنگ قبریست سیاه

من به تو مینگرم

و به دستان سیاه

وبه جای عشقت

وبه جای خالیت

و صدایت در باد

وه چه راز آلود

که به گوشم پیچید

***بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم

بی تو اما به چه حالی من از آن کوچه گذشتم***

نوشته شده در جمعه 5 آبان 1391برچسب:, ساعت 11:44 به قلم ✪بــــهـــراد✪ ||comment

چترت را ببند

من شانه به شانه ی باران آمده ام تا تو

تا خیس شدن

مثل اولین نگاه

مثل آخرین نگاه

میخواهم راز سبز شدن را لای انگشتان نو پیدا کنم

شوق خیس شدن را زیر بارانی تو گم کنم

و غیب شوم با صدای رعد توی برق نگاهت

من باران را مات میکنم روی شانه هایت

چترت را ببند..

نوشته شده در جمعه 5 آبان 1391برچسب:, ساعت 11:43 به قلم ✪بــــهـــراد✪ ||1comment

4wulwtgq7qpf5i2k9xfu.jpg

هوایت که به سرم می زند

دیگر در هیچ هوایی،


نمی توانم نفس بکشم!

عجب نفس گیر است

هوایِ بی توئی

نوشته شده در پنج شنبه 4 آبان 1391برچسب:, ساعت 20:21 به قلم ✪بــــهـــراد✪ ||comment

رفتم نشستم کنارش..
گفتم: برای چی نمیری گلات رو بفروشی؟
گفت:بفروشم که چی؟ تا هفته قبل میفروختم که با پولش ابجیمو ببرم دکتر دیشب حالش بد شد و مُرد .. بعد با گریه گفت:تو میخواستی گل بخری؟
گفتم:بخرم که چی؟ تا دیروز میخریدم برای عشقم امروز فهمیدم باید فراموشش کنم...! اشکاشو که پاک کرد,
یه گل بهم داد با مردونگی گفت: بگیر باید از نو شروع کرد تو بدون عشقت,من بدون خواهرم ‏ ‏. . .

نوشته شده در جمعه 28 مهر 1391برچسب:, ساعت 12:4 به قلم ✪بــــهـــراد✪ ||3 comment

 

 

خداوندا!

 

 

 

مگر نه‌اینکه من نیز چون تو تنهایم

 

 

 پس مرا  دریاب

 

و به سوی خویش بازگردان ،

 

دستان مهربانت را بگشا 

 

که سخت نیازمند آرامش آغوشت هستم ...

 

 

نوشته شده در جمعه 28 مهر 1391برچسب:, ساعت 12:2 به قلم ✪بــــهـــراد✪ ||1comment

 

 

معذرت خواهي‌ ، حرمت داره

يه نفر غرورش رو ميشکنه بخاطر تو

از کـنـار مـعـذرت خـواهـي‌ سـاده رد نـشـو !!!

 

 

نوشته شده در جمعه 28 مهر 1391برچسب:, ساعت 12:1 به قلم ✪بــــهـــراد✪ ||1comment

 

 

شب سردی ست و هوا منتظر باران است


وقت خواب است و دلم پیش تو سرگردان است


شب بخیر ای نفست شرح پریشانی من


ماه پیشانی  من دلبر بارانی
من

نوشته شده در جمعه 28 مهر 1391برچسب:, ساعت 12:0 به قلم ✪بــــهـــراد✪ ||comment

آب گران شد !
برق گران شد !
گاز گران شد !
یارانه ها رو نقدی کردند !
نان گران شد !
تخم مرغ گران شد !
هزار میلیارد تومن کلاهبرداری شد!!
3000 میلیارد تومن اختلاس کردند !!
سکه 1500000 هزار تومن شد !
دلار پرواز کرد !!!!!!!
مشکل اشتغال حل نشد !!

و ما تنها کاری کردیم این بود که جک ساختیم … جک ساختیم …

و خندیدیم و خندیدیم(نخندیم چیکار کنیم؟؟؟)

نوشته شده در جمعه 28 مهر 1391برچسب:, ساعت 11:55 به قلم ✪بــــهـــراد✪ ||1comment

نگاهم رو به سمت تو، شبم آیینه ی ماهه


دارم نزدیکتر میشم، یه کم تا آسمون راهه


به دستای نیاز من، نگاهی کن از اون بالا


من این آرامش محضو، به تو مدیونم این روزا


خدایا دوستت دارم، واسه هر چی که بخشیدی


همیشه این تو هستی که، ازم حالم رو پرسیدی


بازم چشمامو می بندم، که خوبی هاتو بشمارم


نمی تونم فقط میگم، خدایا دوستت دارم


تو دیدی من خطا کردم، دلم گم شد دعا کردم


کمک کن تا نفس مونده، به آغوش تو برگردم


تو حتی از خودم بهتر، غریبی هامو می شناسی


نمی خوام چتر دنیا رو، که تو بارون احساسی


خدایا دوستت دارم، واسه هر چی که بخشیدی


همیشه این تو هستی که، ازم حالم رو پرسیدی


بازم چشمامو می بندم، که خوبی هاتو بشمارم


نمی تونم فقط میگم، خدایا دوستت دارم

نوشته شده در جمعه 28 مهر 1391برچسب:, ساعت 11:51 به قلم ✪بــــهـــراد✪ ||comment
صبر کن سهراب !

گفته بودي قايقي خواهم ساخت ؟ 
دور خواهم شد از اين خاک غريب ،
قايقت جا دارد ؟ ! !

من هم از همهمه اهل زمين دلگيرم . . .

نوشته شده در جمعه 28 مهر 1391برچسب:, ساعت 11:40 به قلم ✪بــــهـــراد✪ ||comment
اينجا در دنياي من،

گرگها هم افسردگي مفرط گرفته اند!

ديگر گوسفند نمي درند،

به ني چوپان دل مي سپارند و

گريه مي کنند...

نوشته شده در جمعه 28 مهر 1391برچسب:, ساعت 11:39 به قلم ✪بــــهـــراد✪ ||comment

 

ازکسانیکه از من مـتنفرند سپاس گذارم، آنها مرا قویتر میکنند

از کسانیکه مرا دوست دارند ممنونم، آنان قلب مرا بزرگتر میکنند...

ازکسانیکه مرا ترک میکنند متشـکرم، آنان به من می آموزند،

که هیچ چیز تا ابد ماندنی نیست ....

از کسانیکه با من میمانند سپاسگذارم،

آنان به من معنای دوست داشتن واقعی را نشان میدهند....

نوشته شده در پنج شنبه 27 مهر 1391برچسب:, ساعت 20:35 به قلم ✪بــــهـــراد✪ ||comment

من هیچی نمی خواهم

تنها صدایت را می خواهم تا موسیقی سکوت لحظه هایم باشد

نگاهت را میخواهم تا روشنی چشمهای خسته ام باشد

وجودت را میخواهم تا گرمای آغوش سردم باشد

خیالت را می خواهم تا خاطره لحظه های فراموشم باشد

دستهایت را می خواهم تا نوازشگر بی کسی اشکهایم باشد

وتنها خنده هایت را میخواهم تامرحم کهنه زخمهای زندگی ام باشد

اری تنها تو را میخواهم!

نوشته شده در پنج شنبه 27 مهر 1391برچسب:, ساعت 20:34 به قلم ✪بــــهـــراد✪ ||comment

 

نيــــــش زدن طبيعتشــــــونه

 

 

دلگيــــــر نشــــــو از آدمــــــا

نوشته شده در پنج شنبه 27 مهر 1391برچسب:, ساعت 20:32 به قلم ✪بــــهـــراد✪ ||comment

عشق فقط عزیزمو دوستت دارم نیست ...!


عشق اینه که تو هر شرایطی باهاش باشی حتی اگه نفهمه.....

 

نوشته شده در پنج شنبه 27 مهر 1391برچسب:, ساعت 20:30 به قلم ✪بــــهـــراد✪ ||comment

 اي اشک ، گرم و آرام ببار بر گونه بيمار من ،

 

 

 اي غم ، تو هم لذت ببر از اين همه آزار من

 

نوشته شده در پنج شنبه 27 مهر 1391برچسب:, ساعت 20:29 به قلم ✪بــــهـــراد✪ ||comment

کاش می دانستی که چقدر دوستت دارم                                                                                                   
و مرا از این عذاب رها می كردی
                                                                                                                        ای کاش تمام اینها را می دانستی

 

نوشته شده در پنج شنبه 27 مهر 1391برچسب:, ساعت 20:28 به قلم ✪بــــهـــراد✪ ||comment

خطی کشید روی تمام سوال ها




تعریف ها معادله ها احتمال ها



خط ها به هم رسید



و به یک جمله ختم شد



با عشق ممکن است تمام محال ها

Love

نوشته شده در پنج شنبه 27 مهر 1391برچسب:, ساعت 20:27 به قلم ✪بــــهـــراد✪ ||comment

 یادش بخیر کودکی..

قهر می کردیم تا روز قیامت ...


و لحظه ای بعد قیامت می شد...

 

نوشته شده در پنج شنبه 27 مهر 1391برچسب:, ساعت 20:26 به قلم ✪بــــهـــراد✪ ||comment

اشتباه بزرگه واسه کسی بمیری که قبلا واسه خیلیا می مرده...

 
نوشته شده در پنج شنبه 27 مهر 1391برچسب:, ساعت 20:25 به قلم ✪بــــهـــراد✪ ||comment

 میخوانم زیر نــم نــم بــاران سرود عشقو وفا


زیر گوش معشوقی که دارد قلبی با صفا

زیر نــم نــم بــاران سرود عشق خوانم و وفا 

از تو ای یار مهربان لحظه ای نشوم جدا

 

نوشته شده در پنج شنبه 27 مهر 1391برچسب:, ساعت 20:24 به قلم ✪بــــهـــراد✪ ||comment

 برق نگاه دلفریبت زیر نــم نــم بــاران آتش می زند دلم را 

شوق دیدارت در میعادگاه دگرگون می سازد احوالم را 

خوابم یا در عالم خیالم ناگه نــم نــم بــاران می کند بیدارم 

دستان گرم و نگاه سوزان یارم آتش می زند روح تبدارم

نوشته شده در پنج شنبه 27 مهر 1391برچسب:, ساعت 20:23 به قلم ✪بــــهـــراد✪ ||comment

برگ باران خورده پاییزی

زیر باران پای پیاده با تورفتن

به جنون رسیدن

به انتهای جاده به خدا رسیدن

پشت شیشه التماس باران صدای ناله ناودان ویک شب رویای که خواب تورا دیدن

به تو رسیدن

گل شبنم زده صبحگاهی چی می شد تورا همیشه دیدن

یه بوسه لبان توچیدن

به خدا می سپارمت به امید دوباره دیدن

 

نوشته شده در پنج شنبه 27 مهر 1391برچسب:, ساعت 20:16 به قلم ✪بــــهـــراد✪ ||comment

دیگه ناراحت نیستم


وقتی با کس دیگری می بینمت!!!


چون تو؛ پَس مانده ی منی ..



 

6250547-b.jpg
نوشته شده در پنج شنبه 27 مهر 1391برچسب:, ساعت 20:3 به قلم ✪بــــهـــراد✪ ||comment

این بار که کسی آمد نمــی گویمـ بـــرو


حــتی نمی گــویمـ کس دیگـــری رامی خـــواهمـ


فقـط می گــویمـ :



ببیـــن ! من شکــستـ ه امـ !


خستـــ ه امـ !


کمی آراممـ کــــن ...



همـیـن



 
1342535044548346_large.jpg
نوشته شده در پنج شنبه 27 مهر 1391برچسب:, ساعت 20:2 به قلم ✪بــــهـــراد✪ ||comment

زنی را دیدم:

به دنیا آمد تا دختر کسی شود ...


ازدواج کرد تا همدم کسی شود...


بچه دار شد تا مادر کسی شود...


برای همه کسی شد ،


اما خودش بی کس ماند...!!!


 
jasvqa46c2l2p6gjuv90.jpg
نوشته شده در پنج شنبه 27 مهر 1391برچسب:, ساعت 19:57 به قلم ✪بــــهـــراد✪ ||comment

خسته شدم

از این لبخند مسخره که رو لبامه

از شوخی ها و مسخره بازیهام

از تظاهر به شاد بودن

از...

به خدا خسته شدم 

نوشته شده در پنج شنبه 27 مهر 1391برچسب:, ساعت 17:23 به قلم ✪بــــهـــراد✪ ||comment

نمیبخشمت به خاطر تموم خنده هایی که از صورتم گرفتی

بخاطر تموم غم هایی که بر صورتم نشاندی

نمیبخشمت به خاطر دلی که شکستی

به خاطر احساسی که پرپر کردی

به خاطر نمکی که بر زخمم گذاردی

ولی میبخشمت به خاطر عشقی که بر قلبم حک کردی 

نوشته شده در پنج شنبه 27 مهر 1391برچسب:, ساعت 17:22 به قلم ✪بــــهـــراد✪ ||comment

دِلــــــم بَچگــــے میخواهَـــــد!

جُـلوے کُـــدام مغآزه باید

پا بِکـــــوبم تا برایـم آرامِــــــش بخَــــرند؟!

نوشته شده در سه شنبه 25 مهر 1391برچسب:, ساعت 18:49 به قلم ✪بــــهـــراد✪ ||comment

لابــﮧ لاﮮ ِ تــوضیـــــح المــســــائــل دلـَـــ ــــمـــــ را میـگــــردَمــــ !

تــا ببــیـنَمــــــ چــــﮧ شــُـــد ...

کِـــﮧ بـــﮧ یکــــــــبارهــــ ،

دیدنتــــــــــ را بر مَنــــ حَـــرامــــ کــردﮮ !!

 

نوشته شده در سه شنبه 25 مهر 1391برچسب:, ساعت 18:49 به قلم ✪بــــهـــراد✪ ||comment

سـالـ ـهآ،ماه ها و روزهآ مے گـُـذَرَد....

تــُ ـو بــے مـَטּ و بــآ او.... خــُـوشـ ـحآلــ ـے....

هـَــمیـטּ بـَـ ـرآےِ دِلِ تَنــهـ ـآیَــمـ ڪافــیـ ـستـــــ

نوشته شده در سه شنبه 25 مهر 1391برچسب:, ساعت 18:48 به قلم ✪بــــهـــراد✪ ||comment

 

 
کاش می اومدی حالم رو بهم بزنی
.
.
.
.
 
خوشحالی‌هام ته نشین شده!
نوشته شده در سه شنبه 25 مهر 1391برچسب:, ساعت 18:46 به قلم ✪بــــهـــراد✪ ||comment

رابطـــه ای کهـ مُردهـ ،


هـر 5 دقیــقه یکــبار نبضش رآ نگیــر !

دیگـهـ مـُرده ...!

نوشته شده در سه شنبه 25 مهر 1391برچسب:, ساعت 18:46 به قلم ✪بــــهـــراد✪ ||comment

مَـטּ خوبَمـ ...مَـטּ آراممـ ... مَـטּ قول دآدهـ اَمـ

فَقط گآهے دلتنگـ میشومـ ....

دلتَنگـ تَر اَز هَمهـ دلتَنگـے هآ

گوشهـ اے مینشینَمـ ...

بآختَـטּ هآ و صِـدآے شکستَـטּ هآ رآ میشٌمآرمـــ

نـِـمیدآنمـ مَـטּ کٌـدآمـ اٌمیـد رآ نآ اٌمیـد کَردمـ ...

کٌـدآمـ خوآهش رآ نشنیدمــــ

بهـ کٌـدآمـ دلتَنگے خَنـدیـدمـ ـ کهـ اَلآטּ اینگونهـ دلتنگـم

نوشته شده در سه شنبه 25 مهر 1391برچسب:, ساعت 18:45 به قلم ✪بــــهـــراد✪ ||comment

تلخ تریـטּـــ جملـﮧ اے ڪـﮧ بعـב از مـבت ها عاشقے ،

ممکنــﮧ از زباטּ مَــعشوقِـت بشنوے اینـﮧ ڪـﮧ:

ما میتونیمـــ دوستاے خوبے براے همــ باشیمـــ

 

                            

نوشته شده در سه شنبه 25 مهر 1391برچسب:, ساعت 18:44 به قلم ✪بــــهـــراد✪ ||comment

رفـــتـــنـــت...

نـــبـــودنـــت...

نـــامـــرديـــت...

هیچـــ کدومـــ واســم ســـوالـــ نـــشــد

فــــقـــطـ يـــهــ بـــغــــضـــ دارهـــ

خـــفـــمــــ مـــيـــکـــنـــهـــ :

چــه جـــوريـــ نـــگــاتـــ کـــرد کـــهـــ

مـــنـــو تـــنــهـــا گـــذاشــتـــی؟

نوشته شده در سه شنبه 25 مهر 1391برچسب:, ساعت 18:43 به قلم ✪بــــهـــراد✪ ||comment


دوســ ــــ ــــ ــتت دارم رازیســـ ــــ ـــ ـــت

کــ ــ ـــه میان حنجــ ـــ ــــ ــره ام


دق مــ ـــ ـــ ــی کند

وقتـــ ـــ ـــــ ـی که نیسـ ــ ــ ــتی

نوشته شده در سه شنبه 25 مهر 1391برچسب:, ساعت 18:43 به قلم ✪بــــهـــراد✪ ||comment

درونمـ غوغـآستـ ! سـآدهـ میشکنمـ بـآ کوچکـ تریـن تلنگریـ ...!

 

 

 خواستن همیشهـ توانستن نیستـ ...

گـاهیـ داغیستـ کهـ بر دلتـ میمـآنـَد !!


+تنهــآ چیزهـ بـآ کیفیتـ تویـ زندگیمون دردهـ

هر چهـ میکشیمش پارهـ نمیشهـ !!!


+ایــن خوبــ بودن هـآ مصلحتیستـ گـآهیـ بهتـر استـــ

از حـآلمـ بیخبَر باشیـ ....


+شبهـآ خوآبمـ نمیبرد

از دردِ ضربـاتـ شلّاق خـآطراتتـ روی قلبمـ

بیـ انصافـ

محکمـ زدیـ

جـآیش مـآندهـ استـ ....


+بهـانهـ برایـ گریهـ زیـآد استــ

امّا امـآن از

گریهـ های بیـ بهـآنهـ !


+این روزها کسیـ دروغ نمیـ گویــد

دروغ رآ تـآیپـــــــ میـ کـُنند ...

نوشته شده در سه شنبه 25 مهر 1391برچسب:, ساعت 18:40 به قلم ✪بــــهـــراد✪ ||comment

مے سپآرمت بـﮧ خدا ....


خدایے ڪـﮧ هیچـوقت تُو رآ بـﮧ مـن نسپرد...!

 

چیزهایی هست که دست خود آدم نیست ...

مثل دلتنگی یا مثل بی شعوری  !


 

نوشته شده در سه شنبه 25 مهر 1391برچسب:, ساعت 18:39 به قلم ✪بــــهـــراد✪ ||comment

کآشْ حَدِاَقَلْ جَوآنْمَرْدےْ مےْ کَردےْ . . . . . .

وَ مَهــْـرَبآنےْ اَمْ رآ بَهآنه ے رَفْتَنَتْ نِمےْ کَردےْ . . . . . .

تآ مَـטּ مَجْبُورْ نَشَوَمْ هَرْ رُوزْ سَنْگْ رآ نِشآטּ دِلَمْ بدَهَمْ . . . . . .

وَ بگُویَمْ اَگَرْ مِثْلِ ایـטּ بُودےْ . . . . . . او نِمیرَفْتْ . .


 


 


 

"ב لـــ ــــҐ"

يــ ــڪ ڪوچــ ــﮧ ے بـــ ــטּ بستـــــ ميـــ ــפֿـواهـــב

و يـــ ـڪ باراטּ نــــــم نـــــــم

و يـ ـــڪ "פֿــــــבا"

ڪﮧ ڪمـ ـے باهــ ــم راه بــ ـرویــــҐ

هميـــــטּ .

نوشته شده در سه شنبه 25 مهر 1391برچسب:, ساعت 18:38 به قلم ✪بــــهـــراد✪ ||comment

عشق ایستادن زیر باران و خیس شدن باهم نیست!

عشق آن است که یکی برای دیگری چتر شود و دیگری

نفهمد چرا خیس نشد

 

نوشته شده در سه شنبه 25 مهر 1391برچسب:, ساعت 18:37 به قلم ✪بــــهـــراد✪ ||comment

روزگار نبودنت را برایم دیکتـــﮧ مــے کند...

و نمره ے مـטּ باز صفر مــے شود ...!!!

هنوز نبودنت را یاد نگرفتـــﮧام...


نوشته شده در سه شنبه 25 مهر 1391برچسب:, ساعت 18:36 به قلم ✪بــــهـــراد✪ ||comment

شیشـــﮧ نازُک احــــــــساس مرا دست نــزטּ

چندِشم مـے شود از لَک انگُشت دروغ

آטּ کــﮧ مــے گُفت کــﮧ احســـاس مرا مــے فـهـمد...

کو ؟ کجا رفت؟ کـﮧ احساس مرا خوب فُروخت !!

 

نوشته شده در سه شنبه 25 مهر 1391برچسب:, ساعت 18:33 به قلم ✪بــــهـــراد✪ ||comment

خُـــــ ـــدایآ

 

مـטּ دلم قرصــﮧ

کســے غیر از تو با مـטּ نیست

خیالت از زمین راحت کـﮧ حتــے روز روشــטּ نیست

کســے انجا نمـے بینـﮧ کـﮧ دُنیا زیر چشمــــاتـﮧ

یـﮧ عمره یادموטּ رفتـﮧ زمیـטּ دار مکافاتـﮧ

فراموشم شده گاهــے کـﮧ ایـטּ پاییـטּ چـﮧ ها کردم

کــﮧ روزے باید از اینجا بـازم پیش تـــــو برگردم

خُدایا وقت برگشتـטּ یکم با مـטּ مدارا کـטּ

شنیدم گرمــﮧ آغوشت...

نوشته شده در سه شنبه 25 مهر 1391برچسب:, ساعت 18:32 به قلم ✪بــــهـــراد✪ ||comment

شاعرانــﮧ ـها ے مـטּ براے تو

 

ایـטּ صدا خستــﮧ است

ایــטּ دو چشم گوشــﮧ اے نشستــﮧ است

شاعرانــﮧ شعر مـטּ شاعر زبالــﮧ ها

ایـטּ کلام خستــﮧ است

شاعر زبالــﮧ ـها .... ایـטּ منم!

نــﮧ نخند!!

ایـטּ کلام خستــﮧ ام زبالــﮧ نیست

ایـטּ صداے خستـﮧ هم بهانـﮧ نیست...

شاعر زبالـﮧ ـها ایـטּ نواے خستـﮧ است!

ایـטּ صدا...ایـטּ دلِ شکستـﮧ است

ایـטּ قلم کـﮧ بیـטּ عاشقانـﮧ ـها به خوטּ نشستـﮧ است

ایـטּ منم ...! شاعر زبالـﮧ ها

ایـטּ تویــے لیلــے ستاره ها

عاشقانــﮧ گویمت:

عاشقانــﮧ ـهای مـטּ ...عاشقــے کــﮧ مــے کنند

عاشق تو مــے شوند!

عاشق تو مــے شوند...عاشقانـﮧ ـهای مـטּ

پس تو را قسم به عاشقانــﮧ ـها

عاشقــے کـטּ ایـטּ دو خطِ مانده را...!

نوشته شده در سه شنبه 25 مهر 1391برچسب:, ساعت 18:31 به قلم ✪بــــهـــراد✪ ||comment

چه فرقی میکنه؟؟؟

که روی کاغذبنویسم یادیوار

یاحتی روی شیشه ی بخارگرفته ی دلم...........

یاروی غبار دلگیرلحظه ها...........

چه فرقی میکنه؟؟؟

که باخون بنویسم یاجوهر

یاحتی بااشکهای سردشبونم................

چه فرقی میکنه وقتی هیچوقت این دلنوشته های خیس قلبم

به دست معشوق رویاهام نخواهدرسید................

نوشته شده در سه شنبه 25 مهر 1391برچسب:, ساعت 18:30 به قلم ✪بــــهـــراد✪ ||comment

صفحه قبل 1 ... 3 4 5 6 7 ... 20 صفحه بعد