زندگی حس غریبی است که یک وجح مهاجر دارد
زندگی موج عشق و عطش است به وسعت یک محنا
زندگی جستجوی عشق است در کوچه پس کوچه ی خاطره هاست
زندگی تکرار است تکرار روز های گذشته
زندگی زندگی زنگ تفریحی است بین تو لد و مرگ زندگی خاکستری است از عشق تو
قسم به جامع عشقی که از مهرت به تن دارم
فراموشت نخواهم کرد که تا جان در بدن دارم.
نوشته شده در چهار شنبه 19 مهر 1391برچسب:
,
ساعت 20:11 به قلم ✪بــــهـــراد✪
|| comment
In The Name Of God
من آن را به صدای قدم پیک بشارت دادم
و به آنان گفتم:
هر که با فرع صبا دوست شود
خوابش آرام ترین خواب جهان خواهد بود
کار ما نیست شناسایی راز گل سرخ
کار ما شاید این است
که در افسون گل سرخ شناور باشیم
کار ما شاید این است
که میان گل نیلوفر سرخ
پی آواز حقیقت بدویم
زندگی آشتی کردن در خوضچه ی اکنون است!
نوشته شده در چهار شنبه 19 مهر 1391برچسب:
,
ساعت 20:11 به قلم ✪بــــهـــراد✪
|| 2 comment
این عشق تو چرا کم نمی شــود
وین سینه خالی از غم نمی شود
دوای دردهـــای مـن تـــو بـوده ای
چــرا نـگاه تـــو مرهـــم نمی شود
تـمـــــام دل مـــــرا ســــــروده ای
ســـرود تـــو تمـام هـم نمی شود
آوارگــــی خســته می کنـد مـرا
خستــگی دلیـل خوابم نمی شود
عشـــق تــو وابـستـه می کند مرا
و ایــــن طنــاب چــاهم نمی شود
کجاست خنده های مه گرفته ات
کـه ابـر ، عـابر سرابـم نمی شود
کجاست دستهای تب گرفتــه ات
کــه رهنــمای راهــــم نمی شود
من از غریـب زادگــی دلـم گرفــت
چــــــرا تمــام ، غربتـم نمی شود
من از کـویر مانــدگی دلـم گرفــت
چــــــرا وقـــت رفتنـــم نمی شود
نوشته شده در چهار شنبه 19 مهر 1391برچسب:
,
ساعت 20:9 به قلم ✪بــــهـــراد✪
|| comment
دل من تنها بود
دل من هرزه نبود
دل من عادت داشت
که بماند یک جا
به کجا؟
معلوم است
به در خانه ی تو
دل من عادت داشت
که بماند آن جا
پشت یک پرده تور
که تو هرروز آن را
به کناری بزنی
دل من ساکن دیوارو دری
که تو هرروز از آن می گذری
دل من ساکن دستان تو بود
دل من گوشه یک باغچه بود
که تو هرروز به آن می نگری
دل من رادیدی؟
ساکن کفش تو بود
یادت هست؟
نوشته شده در چهار شنبه 19 مهر 1391برچسب:
,
ساعت 20:9 به قلم ✪بــــهـــراد✪
|| comment
In The Name Of God
به صدای جویبارها
به خروش موج دریا
به صفای کهکشانها
به قطار کاروانها
به امید ساربانها
به عروسی آ سمانها
به آرامگاه دریاها
به صداقت و امیدم
به جوا نیم به قلبم
که تو را دوست دارم!
نوشته شده در چهار شنبه 19 مهر 1391برچسب:
,
ساعت 20:8 به قلم ✪بــــهـــراد✪
|| comment
پستچي حواس پرت،
نامه هاي تورا به خانه همسايه مي اندازد!
وگرنه محال است فراموشم كرده باشي...
نوشته شده در چهار شنبه 19 مهر 1391برچسب:
,
ساعت 20:5 به قلم ✪بــــهـــراد✪
|| 1comment
كسي چه ميداند امروز چند بار فرو ريختم...
از ديدن كسي كه،
تنهــا لباسش شبيــه به " تــو " بــود...!
نوشته شده در چهار شنبه 19 مهر 1391برچسب:
,
ساعت 20:4 به قلم ✪بــــهـــراد✪
|| comment
اگر ماه بودم
اگر ماه بودم به هرجا که بودم
سراغ تورا از خدا می گرفتم
وگر سنگ بودم به هرجا که بودی
سر رهگذار تو جا می گرفتم
اگر ماه بودی به صد ناز شاید
شبی بر لب بام من می نشستی
وگر سنگ بودی به هرجا که بودم
مرا می شکستی مرا میشکستی
نوشته شده در چهار شنبه 19 مهر 1391برچسب:
,
ساعت 20:4 به قلم ✪بــــهـــراد✪
|| comment
عشق
نپرس از من چه آمد بر سر عشق
جواب من به جز شرمندگي نيست
در زمانه اي كه عصا از كور مي دزدند
من ساده محبت جستجو ميكردم
نوشته شده در چهار شنبه 19 مهر 1391برچسب:
,
ساعت 20:3 به قلم ✪بــــهـــراد✪
|| comment
گفته بودي
گفته بودی که چرا محو تماشای منی
آنچنان مات که حتی مژه بر هم نزنی
مژه بر هم نزنم تا که ز دستم نرود
ناز چشم تو به قدر مژه بر هم زدنی
نوشته شده در چهار شنبه 19 مهر 1391برچسب:
,
ساعت 20:2 به قلم ✪بــــهـــراد✪
|| comment
In The Name of God
چرا غم نمی داند که من غمگین ترین غمگین شهرم
بیا ای دوست با من باش که من تنها ترین تنهای شهرم!
نوشته شده در چهار شنبه 19 مهر 1391برچسب:
,
ساعت 20:1 به قلم ✪بــــهـــراد✪
|| comment
سكوت
سکوتم را به باران هدیه کردم
تمام روزها را گریه کردم
نبودی در فراق شانه هایت
به هر خاکی رسیدم تکیه کردم ...
نوشته شده در چهار شنبه 19 مهر 1391برچسب:
,
ساعت 20:0 به قلم ✪بــــهـــراد✪
|| comment
مهرباني
چنین با مهربانی خواندنت چیست؟
بدین نامهربانی راندنت چیست؟
بپرس از این دل دیوانه من
که ای بیچاره ماندنت چیست؟
نوشته شده در چهار شنبه 19 مهر 1391برچسب:
,
ساعت 19:58 به قلم ✪بــــهـــراد✪
|| comment
به نام آنکه زندگی را به توان ابدیت رساند.
هر لحظه که بی تو میگذرد احساس میکنم گمشده ای در وجود خود جستجو میکنم.
تنها در معبر آینه ای نشسته ام و شب را با من خلوتی است دو ستاره غریب در آینه زن حکم سر گردانند به دنبال بهانه ای میگردم تا برای تو بنویسم برای تو که استقامت کوه ها را به تعجب وا داشته ای.ای فرشته ی بگذار اعتراف کنم که تنها در پناه چشمان توست که هر لحظه به آمدن بهار امیدوار می شوم پس تورا به لطافت لاله ها و مظلومیت شقایق ها سو گند می خورم که نگاهت را از اهل زخمی من دریغ مداری دوستم بدار و هیچ گاه ار من فا صله نگیر تو میتوانی تر کم کنی و مرا با غم هایم تن ها بگذاری فقط در لحظه ای که پیش منی میروی هر گز قادر نخواهی بود
مانع گریستنم شوی !
نوشته شده در چهار شنبه 19 مهر 1391برچسب:
,
ساعت 19:57 به قلم ✪بــــهـــراد✪
|| comment
نوشته شده در چهار شنبه 19 مهر 1391برچسب:
,
ساعت 19:56 به قلم ✪بــــهـــراد✪
|| comment
کا ش اون لحظه ای که یکی ازت میپرسه “حالت چطوره؟”
و تو جواب میدی “خوبم!”
کسی باشه که محکم بغلت کنه و آروم تو گوشت بگه: “میدونم خوب نیستی…
نوشته شده در جمعه 14 مهر 1391برچسب:
,
ساعت 14:4 به قلم ✪بــــهـــراد✪
|| 2 comment
نفسم حتی فکر با تو نبودن داغونم میکنه
نوشته شده در جمعه 14 مهر 1391برچسب:
,
ساعت 14:3 به قلم ✪بــــهـــراد✪
|| comment
دلم
پُر است
پُر پُر پُر
آنقدر که گاهی
اضافه اش از چشمانم میچکد
نوشته شده در جمعه 14 مهر 1391برچسب:
,
ساعت 14:2 به قلم ✪بــــهـــراد✪
|| comment
نوشته شده در جمعه 14 مهر 1391برچسب:
,
ساعت 14:1 به قلم ✪بــــهـــراد✪
|| comment
פֿــدآیــــآ بـــﮧ تـ ـو سپــــرבمــــشـَــــــ آمـــــآ یــــﮧ פֿــواهشــــــے ازتــ دارمـــ
اگه یــﮧ ـ روزے یــﮧجایــــی بغــــل یــﮧ غریبــــــﮧمســـــت مســـــت بـــــاشـــه بــ בـ جورےیــ ـآבـ مــــטּ بنــــدازشــ
نوشته شده در جمعه 14 مهر 1391برچسب:
,
ساعت 14:0 به قلم ✪بــــهـــراد✪
|| comment
این روزها زیادی ساکت شده ام
حرفهایم نمی دانم چرا به جای گلو ؛
از چشمهایم بیرون می آیند ...
نوشته شده در جمعه 14 مهر 1391برچسب:
,
ساعت 13:58 به قلم ✪بــــهـــراد✪
|| 1comment
دنیا سه اصل دارد:
1)خاطرات
2)غم
3)عشق.
با اولی زندگی کن،دومی را به خاطر سومی تحمل کن.
نوشته شده در جمعه 14 مهر 1391برچسب:
,
ساعت 13:57 به قلم ✪بــــهـــراد✪
|| comment
تکرار هرچیزی خسته کنندست
اما تو مثل نفسی که تکرارت تضمین زندگیمه
نوشته شده در جمعه 14 مهر 1391برچسب:
,
ساعت 13:57 به قلم ✪بــــهـــراد✪
|| comment
امشب به تک تک ستاره ها سر زدم اما هیچکدوم تو نبودی
وقتی به اخرین ستاره رسیدم در گوشم گفت:
اونی که دنبالش میگردی ماهه نه ستاره
نوشته شده در جمعه 14 مهر 1391برچسب:
,
ساعت 13:56 به قلم ✪بــــهـــراد✪
|| comment
هنگامی کــه مُــردم،
تکــه يخــی بــر روی خــاکــم بگــذاريــد،
هــر روزه بعــد از طلــوع آفتــاب!
تــا بــا آب شــدنــش روی خــاکــم،
گمــان کنــم کــه
کسی کــه مــن بــه يــادش بــودم
بــه يــادم گــريــه مـی کنــد ...
مهمان ناخوانده ی قلبم…
بمان…
بمان، که ماندنت را سخت دوست دارم…
نوشته شده در جمعه 14 مهر 1391برچسب:
,
ساعت 13:53 به قلم ✪بــــهـــراد✪
|| 1comment
برای همه خوب باش...
اونکه فهمید، همیشه کنارته و بیادت...
اونکه نفهمید...
یه روز میفهمه که دیره...
و فقط دلش برای خوبیات تنگ میش ه.....!
نوشته شده در جمعه 14 مهر 1391برچسب:
,
ساعت 13:28 به قلم ✪بــــهـــراد✪
|| comment
سوزش شلاقی که بیدارم کند
بهتر از نوازش دستی ست که خوابم کند
نوشته شده در پنج شنبه 13 مهر 1391برچسب:
,
ساعت 12:14 به قلم ✪بــــهـــراد✪
|| 1comment
این روزها می گذرند….
ولی من به این سادگی
از این روزهای تلخ نمی گذرم...
با خود می اندیشم واژه ی عذر خواهی گاهی چه غریب است و چه بی رحم ...
گاهی نیز مرحمی بر قلب های غریب ...
این روزها میگذرد ....
نوشته شده در پنج شنبه 13 مهر 1391برچسب:
,
ساعت 12:12 به قلم ✪بــــهـــراد✪
|| comment
ز مرگم هیچ نمی ترسم اگر دنیا سرم ریزد،
از این ترسم که بعد از من گلم را دیگری بوسد
نوشته شده در پنج شنبه 13 مهر 1391برچسب:
,
ساعت 12:12 به قلم ✪بــــهـــراد✪
|| comment
یه جـآیے باید دسـتـِ آدمـآ رو بکشے
نـِگه شـوטּ دارے ؛
صورتـشوטּ رو میوטּ دستـآتـ مُحـکـم بگیرے
بگے : بـبـیـטּ ...
مـטּ دوستـتـ دآرم ، نــــرو !
نوشته شده در پنج شنبه 13 مهر 1391برچسب:
,
ساعت 12:11 به قلم ✪بــــهـــراد✪
|| comment
نوشته شده در پنج شنبه 13 مهر 1391برچسب:
,
ساعت 12:10 به قلم ✪بــــهـــراد✪
|| 1comment
آنگاه که ضربه های تیشه زندگی را بر ریشه آرزوهایت حس میکنی
به خاطر بیاور که زیبایی شهاب ها از شکستن قلب ستارگان است
شهاب هیچوقت از شکستن ستاره ایی به وجود نخواهد امد شهابــ تنها عشقیس که بوده و پایدار میماند
نوشته شده در پنج شنبه 13 مهر 1391برچسب:
,
ساعت 12:9 به قلم ✪بــــهـــراد✪
|| comment
عشق نمی پرسه تو کی هستی؟ عشق فقط میگه: تو ماله منی .
عشق نمی پرسه اهل کجایی؟ فقط میگه: توی قلب من زندگی می کنی .
عشق نمی پرسه چه کار می کنی؟ فقط میگه: باعث می شی قلب من به ضربان بیفته .
عشق نمی پرسه دوستم داری؟ فقط می گه: دوستت دارم …
ع شق نمی پرسه چرا دور هستی؟ فقط میگه: همیشه با منی .
نوشته شده در پنج شنبه 13 مهر 1391برچسب:
,
ساعت 12:7 به قلم ✪بــــهـــراد✪
|| comment
قابل توجه اون دسته از پسرایی که عقده ای شدن و همه چیو به شوخی میگیرن
یه نفر اومده بود توی وبلاگ و نظر داده بود و گفته بود: آیا کسی با تو دوس میشه؟؟!!
آره دوس میشن...چرا که نه؟
دوس دخترایی داشتم و دارم که همه ی پسرا آرزو دارن داشته باشن..
این عکس یکی از دوس دخترام...ستاره جوووون
جون مادرت دختر به این جلفی و خوشکلی دیده بودی؟؟؟؟؟
پس ضر زیادی نزن و دوس دخترمو ببین تا چشات در بیاد..
تازه این یکی از دوس دخترامه... فکرشو بکن بقیه دوس دخترام چجورین!!
این عکس را دیروز ظهر توی خونمون انداختم... با لپ تاپ اومده بود تا فیلم عروسی خواهرشو بهم نشون بده و.....
نظر یادت نره!!!
نوشته شده در چهار شنبه 12 مهر 1391برچسب:
,
ساعت 20:25 به قلم ✪بــــهـــراد✪
|| 7 comment
دوستـــــــــــــــ دارم عشق منــــــــــــــــی ،همــــــــــــــــــــه کســــــــــــــــــــــــم
♥♥ همــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــه کســـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم ♥♥
دوستـــــــــــــــ دارم با تــــــــــــــــو فقـــــــــــط هــــــــــــم نفســــــــــــــــــــــــــم
♥♥ هــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم نفســـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم ♥♥
نوشته شده در چهار شنبه 12 مهر 1391برچسب:
,
ساعت 20:22 به قلم ✪بــــهـــراد✪
|| comment
آسمانـــــــــــــ را ستــــــــــــاره زيبـــــــــــــا ميكنــــــــــــد
باغـــــــــــــــــــــ را گلــــــــــــــــــــ
عشقـــــــــــــــــــ را محبتــــــــــــــــ
چشمــــــــــــــــــ را اشكـــــــــــــــــ
و دلــــــــــــــــــ مـــــــــــــــــــا را يــــــــــــاد تـــــــــــــــو
نوشته شده در چهار شنبه 12 مهر 1391برچسب:
,
ساعت 20:21 به قلم ✪بــــهـــراد✪
|| comment
ــــا دوبـــــاره دیــــ❤ــــدنــــت . . .
ایــــن تخـــ❤ـــــت خـواب را وارونـــــه خواهـــــم خوابیــــــد!
خیانــــت اســــت به تـــــ❤ــــو ..
ســـــر بر ڪنار "خیالـــ❤ـــت" گذاشـــــتن !
نوشته شده در چهار شنبه 12 مهر 1391برچسب:
,
ساعت 20:19 به قلم ✪بــــهـــراد✪
|| 1comment
در خیـــالـمــــ پشتــــِ سـرتــــ آبــــ ریـخـتـمـــ...
نـ ه بـرایـــــِ اینــکـ ـه بـرگـردیــــ!!
آبـــ ریـخـتـمـــ...
تـا پـاکــــ شـود
هـرچــ ه ردّ پـایــــِ توسـتـــــ از زنــدگـــ ــــی
نوشته شده در چهار شنبه 12 مهر 1391برچسب:
,
ساعت 20:17 به قلم ✪بــــهـــراد✪
|| comment
ב نبالــ کسے نیستمـ کہ وقتے میگمـ
میرمـــ میگہ : نـــرو !
کسے رو میـخوامــ کہ
وقتے میگمـ میرمـــ
میگہ:صبــــــر کـטּ.منمـ باهات میامــ
+ تنـهـــا نــــ ♥ ــــرو... +
نوشته شده در چهار شنبه 12 مهر 1391برچسب:
,
ساعت 20:16 به قلم ✪بــــهـــراد✪
|| comment
نترس
اینجـــا تاریک نیست
اینجـــا جاییست رویایی مخصوص تو
اینجا
پشیمان نمیشوی
بدون ترس در آن قدم بُگذار
فقط کمی ترک دارد
اینجـــا قلب من است !
نوشته شده در چهار شنبه 12 مهر 1391برچسب:
,
ساعت 20:12 به قلم ✪بــــهـــراد✪
|| comment
عشق یه چیز کور نیس!
عشق باید روشن باشه!
عشق اصلا تو روشنایی جوونه میزنه!
عشق از سر ناچاری نیس!
عشق باید خودش یه چاره باشه!
عشق میدون عمل وسیعی لازم داره!
عشق زمان لازم داره!
اون که تو یه جای کوچک ویه زمان کوتاه به وجود میاد عشق نیس!
اون کسی که میره تا عاشق بشه به عشق نمیرسه!عشق باید خودش یه چاره باشه!
اون پسر یا دختری که منتظره مثلا عصری از خونه بیاد برون تا یکی رو ببینه
یا
یکی بیاد طرفش تا عاشق بشه بعدش تو اتاق بشینه اهنگ بزاره و گریه کنه
دنبال عشق نمیگرده میخواد بازی کنه
میخواد بگه که مثلا من بزرگ شدم!!!
نوشته شده در چهار شنبه 12 مهر 1391برچسب:
,
ساعت 20:7 به قلم ✪بــــهـــراد✪
|| comment
در دادگاه عشق
قسمم قلبم بود
وکیلم دلم بود
وحضار جمعی از عاشقان و دلسوختگان
قاضی نامم را بلند خواند و گناهم را دوست داشتن تو اعلام کرد
محکوم شدم به تنهایی و مرگ
در کنار چوبه دار از من خواستند که اخرین خواسته ام را بگویم و من گفتم به تو بگویند
*دوستت دارم*
نوشته شده در چهار شنبه 12 مهر 1391برچسب:
,
ساعت 20:5 به قلم ✪بــــهـــراد✪
|| comment
این هم از یک عمر مستی کردنم
سال ها شبنم پرستی کردنم
اما دل زهر جدایی را بخور
چوب عمری با وفایی را بخور
اما دل دیدی ماتت کردو رفت
خنده ای بر خاطراتت کردو رفت
من که گفتم این بهار افسره نیست
من که گقتم ای دل بی بندو بار عشق یعنی رنج یعنی انتظار
شیر باشی عشق موشت میکند موش باشی عشق ماتت میکند
اه عجب کاری بدستم داد دل هم شکستو هم شکستم داد ...
نوشته شده در چهار شنبه 12 مهر 1391برچسب:
,
ساعت 20:2 به قلم ✪بــــهـــراد✪
|| comment
حتما بخون... پشیمون نمیشی
با سلام خدمت دوستای عزیزم
راستشو بخوای قصه ی امروز از اینجا شروع شد که..
من و یکی از دوستام که خیلی دیوونه و عاشق هستیم 2 ساله که باهم توی یک مدرسه درس میخونیم اما خیلی اذیت میشیم...
واسه اینکه یه مدرسه دخترونه نزدیک مدرسه ی ماست و همشون آمار میدن..
منو دوستمم که ماشالا خیلی خوش هیکل و خوشگل و خوش تیپیم!!!!!!!
امروز بدترین روز بود..قلبم افتاد توی شلوارم..
یه دختره خیلی به من آمار میداد و یه دختر دیگه هم به دوستم آمار میداد...
داشتیم تصمیم میگرفتیم به کدومشون شماره بدیم که دوستم شروع کرد به چرت و پرت گفتن! میگفت من خیلی تنهام تورو خدا بیا بریم دنبال همون دختره که به من آمار میده و....
خلاصه افتادیم دنبالشون...3 نفر بودن..
از هرطرف رفتن ماهم دنبالشون رفتیم تا اینکه آقا پلیسه ما را دید و به طرز خیلی خفن اومد و منو دوستمو به زور سوار ماشین کرد و خلاصه رفتیم کلانتری...
دوستم میگفت آقا غلط کردیم...گوه خوردیم...
پلیسه خیلی آشغال و عقده ای بود... گفت غلط کردی مزاحم ناموس مردم شدین و...
منو دوستم اونقدر گریه کردیم که دیگه از چشمامون خون میومد!!
اما حتی یه ذره دلش نسوخت و کوتاه نیومد..
میگفت پدرتونا در میارم... یه مشت مزاحم خیابونی مثله شما باید ریختن توی این خیابونا و هر غلطی میخوان میکنن...
خلاصه میکنم... از ما تعهد گرفتن (اثر انگشت.. آدرس خونه..آدرس مدرسه..شماره شناسنامه و...) و بعد از یه عالمه سیلی که بهمون زدند گفتن زنگ بزنید تا خانوادتون واستون لباس بیارن (آخه خداییش لباس منو دوستم خیلی خیلی خیلی جلف و زننده بود)
بعدشم بلایی به سر ما آوردن که من دیگه گوه بخورم دختر بازی کنم...
دیگه از همه پلیس ها میترسم... ریدم به این جامعه ی تخمی...
نظر یادتون نره
نوشته شده در سه شنبه 11 مهر 1391برچسب:
,
ساعت 21:1 به قلم ✪بــــهـــراد✪
|| 2 comment
هیــــــــــــــــــــــــــس!
ساکت!
یه کف مرتب به افتخارش …!
چه با احساس منو گذاشت و رفت …
نوشته شده در سه شنبه 11 مهر 1391برچسب:
,
ساعت 20:38 به قلم ✪بــــهـــراد✪
|| 1comment
نوشته شده در سه شنبه 11 مهر 1391برچسب:
,
ساعت 20:33 به قلم ✪بــــهـــراد✪
|| 1comment
هر چقدر
عطـــرت را عوض کنی
باز هم تنـــت،
بوی کثیف خیـــانت را میدهد…
عزیز لعنـــتی ام …
نوشته شده در سه شنبه 11 مهر 1391برچسب:
,
ساعت 20:31 به قلم ✪بــــهـــراد✪
|| comment
هر چند ،
نمی دانم خواب هایت را با که شریک می شوی
اما هنـــوز ،
شریک تمام بی خوابی های من تویی …
نوشته شده در سه شنبه 11 مهر 1391برچسب:
,
ساعت 20:30 به قلم ✪بــــهـــراد✪
|| comment
از تو عبور میکنم ، فقط نگاه میکنی
من اشتباه میکنم ، تو هم گناه میکنی
ازم عبور میکنی ، ببین، سقوط میکنم
به من نگاه کن ، بزن ، فقط سکوت میکنم
نوشته شده در سه شنبه 11 مهر 1391برچسب:
,
ساعت 20:29 به قلم ✪بــــهـــراد✪
|| comment
صفحه قبل 1 ... 8 9 10 11 12 ... 20 صفحه بعد